فریدون مشیری
در حریم خلوت جانبخش راهم داده بود
تکیه بر بال نسیم و چنگ در گیسوی بید
مسندی والاتر از ایوان شاهم داده بود
شاه بودم بر سر آن تخت - شاه تخت خویش
یک چمن گل تا افق جای سپاهم داده بود
چتر گردون سجده ها بر سایبانم برده بود
عطر پیچک بوسه ها بر پیشگاهم داده بود
آسمان - دریای آبی ،
ابرها ، قوهای مست
شوق یک دریا تماشا بر نگاهم داده بود
آه ای آرامش جاوید ! کی آیی به دست؟
آسمان یک لحظه حالی دلبخواهم داده بود!
((فریدون مشیری))